یهو یاد دیروز و استاد افتادم و یهو گریم گرفت....
این کلاسا داره با دل من چیکار میکنه که مثه بچگیام دل نازک شدم و سریع و حتی بی دلیل گریم میگیره؟
سعدی چو جورش میکشی, نزدیک او دیگر مشو
ای بی بصر من میروم؟ او میکشد قلاب را....
پی نوشت:تو دل و ذهن من چی میگذره؟ چه اتشی برپاست که که این روزامو گرم میکنه و هرچند میترسم از شعله ور شدن و سوزوندنش, باز حاضر نیستم خاموشش کنم....
کیبردفن...
برچسب : نویسنده : mbidel74a بازدید : 61