او میکشد قلاب را...

ساخت وبلاگ
فکر میکنم اگه یه روزی بتونم کسی رو پیدا کنم که هم زمینمون یکی باشه و هم آسمونمون, هم بتونم تو این دنیا و زندگی باهاش زندگی کنم و هم بتونم باهاش پرواز کنم, اون روز خیلی خوشبخت ترم....

یهو یاد دیروز و استاد افتادم و یهو گریم گرفت....

این کلاسا داره با دل من چیکار میکنه که مثه بچگیام دل نازک شدم و سریع و حتی بی دلیل گریم میگیره؟ 

 

 

سعدی چو جورش میکشی, نزدیک او دیگر مشو 

ای بی بصر من میروم؟ او میکشد قلاب را....

 

پی نوشت:تو دل و ذهن من چی میگذره؟ چه اتشی برپاست که که این روزامو گرم میکنه و هرچند میترسم از شعله ور شدن و سوزوندنش, باز حاضر نیستم خاموشش کنم....

 

کیبردفن...
ما را در سایت کیبردفن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbidel74a بازدید : 61 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 8:51