راه

ساخت وبلاگ
به در و دیوار میزنم گاهی

مثل کسی که از درد به در و دیوار میزنه، روحم گاهی طوری طغیان میکنه که ازم کارای عجیب غریب سر میزنه!

میدونم احمقانست، میدونم دوای دردم نه در و نه دیوار و نه اینطور کوبوندن، اما اشتباه میکنم مثل همه ی کسایی که میدونن دارن اشتباه میکنند

دیشب خودمو بستم به تخت

میدونستم این کارا بدتر میکنه حالمو

میدونستم کبودی هایی که دردم رو بیشتر میکنند بخاطر همین اشتباهاست

خواستم آرامشو به خودم برگردونم،

مشکل درد نیست، مشکل نوع درد کشیدنه

من نه این درد رو دوست دارن، نه خودم رو با این درد دوست دارم و نه این به درد و دیوار کوبوندنامو

ذهنم سیاه بود و پر از ناامیدی، حتی پر از بدبینی

همه چیزی که ازش میخواستم خوشبینی بود و امید، دریغ کرد!

آئورلیانو، همه چیزی که از خودم انتظار دارم و از آیندم میخوام اینه که شاد و باانرژی باشم و پر از احساسات مثبت

نمیدونم چه اتفاقی ممکنه بیفته و نمیدونم هر اتفاقی چه نتایجی خواهد داشت برام، 

اما برای ذهنم آرامش و خوشبینی و برای قبلی پاکی و امید میخوام....

حالا با درد یا بی درد، 

توی شرایط ظاهری خوب یا شرایط ظاهری غیر مطلوب

برای زندگیم عشق میخوام، عشقی که به وسعت همه ی دنیا باسه

عشقی که توش حل بشه همه ی زندگیم

،

امروز میرم، کمی ازین دلتنگی ها و دردش کم میشه،

دردهای جدید جاشو میگیرن البته و دلتنگی های جدید که به این دلتنگی ترجیحشون نمیدم اما حتی دردهای جدید، یا حتی دردهای متفاوت هم باعث استمرار صبوریمون میشه، باعث میشه قوی تر طاغت بیاریم...

بله قوی تر، وگرنه ما راهی جز ادامه و طاغت داشتن نداریم....

بر خلاف این روزها، روزهایی درپیشند که دلتنگم خواهی شد و نامه ای از من دریافت نخواهی کرد، اما این رو آرزو کن که وقتی برگردم با دردی متعالی تر برگردم و روحی بزرگتر و قوی تر، 

دعا کن تا انسان تر باشم و حرکتم به سوی انسانی تر شدن باشه

از خدا بخواه اینها رو آئورلیانوی من

کیبردفن...
ما را در سایت کیبردفن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbidel74a بازدید : 46 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت: 14:13