دوست دارم راهی رو انتخاب کنم که عاقلانه نیست و اینقدر توی رویاهام و رویاپردازی هام فرو و البته پیش برم تا به عبارت عاقلانه، مغزم تاب برداره، اینقدر تاب برداره که دیگه به اشتباه بودنشون حتی فکر هم نکنم، که اینقدر عاشق تمام و عیار اون رویاها بشم که دیگه از فکر کردن به زندگی به هر روش دیگه ای، کسل بشم .....
دلم میخواد بنویسم، به زبان فرانسه و با همون عمق و سطحی بودن همه ی ترانه ها و کتاب های فرانسوی که دوسشون دارم...
دوست دارم همه ی این رویاها، روحم رو در بر بگیرند و از زندگی نجاتم بدند
برای من هیچ چیز ترسناک تر نیست از اینکه توی سی سالگیم به رویاهام نرسیده باشم و فراموششون کرده باشم و حسرت چیزی رو بخورم....
از دوم دبیرستان تصمیم داشتم این روزا دانشجوی زبان فرانسه دانشگاه تهران باشم، این تصمیم بخاطر منطق عوض شد و الان میخوام بگم شاید پشیمونم و اگه اینطور باشه، شاید این تنها تنها و تنها چیزی باشه توی زندگیم که در موردش این حس رو دارم.....
هیچوقت احساسم رو فدای منطقم نبابد بکنم و این درسی هست که بارها تجربش کردم!
کیبردفن...برچسب : نویسنده : mbidel74a بازدید : 131